هنوز بايد بهت بگم كه عاشق نگاهتم
ديوونه ي سادگي اون دل بي گناهتم
هنوز بايد بهت بگم خيلي زيادي واسه من
عطر تو رو داره هنوز دستاي التماس من
وقتي نبودي نازنين جاده تا انتها نبود
با قلب مهربون من هيچ كسي آشنا نبود
وقتي نبودي غربت هم فاصله ها رو مي شمرد
گلوي فرياد منو بغض ترانه مي فشرد
تو اومدي از راه دور تو باغ شعرم پر زدي
تو آسمون عشق من مثل ستاره سر زدي
خون ترانه جون گرفت تو نبض جاده هاي خيس
پشت سرت بارون و مه با تو لطيف و ديدنيس
من با يه حس بي صدا اسمتو فرياد مي زنم
كه باورت بشه هنوز در به درِ چشات منم
تو قلب شبهاي سياه چشم تو مهتاب منه
وقتي شبا كنارمي لحظه ي عاشق شدنه
منم اسير عشق تو همون هميشه شاعرت
اون كه گذاشته زير پا غرورشو به خاطرت
از تو حذر نميكنم عزيزتريني واسه من
هيشگي برام مثل تو نيست اينو مي گه احساس من
وابسته ي چشماي تو ديوونه ي هميشگيت
لحظه به لحظه جون مي دم فقط براي سادگيت
منم كوير نيمه جون تويي كه آسمونمي
نزديكتر از من به خودم تو پوست و استخونمي
نظرات شما عزیزان: